شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

مي نوش.

+ سلام بنظر شما پايان داستاني که قلب پدر جانباز شيميايي يک دختر شهيد، به پسر بيماري که در همون بيمارستان در انتظار اهداي قلب بوده ، پيوند زده مي شه، ‌بجز گزينه ازدواج دختر شهيد با اون پسرگيرنده قلب شهيد، چطور ميتونه باشه که جالبتر و غير منتظره تر باشه؟؟ هر کس کمک کنه ممنون ميشم و اگه داستانم چاپ شد، ثوابشو به اونم هديه ميکنم!
مي نوش.
کل موضوع داستان رو به سرقت نبريد البته!
ازدواج هميشه موضوع جالبي براي ختم يک ماجرا نيست!
مي نوش.
اين پايان خيلي تکراري و قابل پيش بينيه ميخاستم يه طور ديگه پيش بره که غيرقابل پيش بيني باشه
مي نوش.
چطور؟
مي نوش.
طفلي دختره!‌ نميشه که ينفر از همه طرف بدشانسي بياره ....
مي نوش.
ولي غم انگيز و جالب بود
مي نوش.
دو موضوع هست :‌اول اينکه زمان وقوع داستان در نسل سوم انقلابه و جانباز شيميايي بعداز سالها رنج شهيد شده پس عمليات نظامي وجود نداره که پسره بره
مي نوش.
دوم اينکه فرد گيرنده قلب از بسياري فعاليتها محرومه و عملا نمي تونه در کارهاي سخت و پرمشقت وارد بشه از جمله عمليات!
مي نوش.
اتفاقا وجه مهم داستان و لب کلام هم همينجاست که شهيد هميشه زنده است و اون قلب نماد زنده بودن و استواري قامت شهيده
مي نوش.
جرقه اي الان بذهنم خورد: گيرنده قلب ميشه رزمنده جنگ نرم!! با همان قلب و با همان روحيه و با همان استواري شهيد، اما بدليل هم مشکل پزشکي و هم تفاوت شرايط لباس رزمندگي جنگ نرم رو ميپوشه!*
مي نوش.
نه دليل نداره که حتما شهيد بشه وظيفه اشو انجام بده هروقت قسمتش شد شهيدم ميشه که شايد اون انتها در مقطع داستان من نباشه!
مي نوش.
همين! منم نمي دونم!
مي نوش.
ممنون ايده هاي خوب و نويي داريد از توش جرقه هاي خوبي درمياد ... واقعا نميتونن خونواده ها همديگرو ببينن؟!
مي نوش.
لازم بذکره که شخصيت اصلي داستان دختر شهيده نه پسر گيرنده قلب!
مي نوش.
بله جرقه خوب و راهگشايي زدين ازتون ممنونم موفق باشيد
هادي قمي
يه چيزي به ذهن من اومد اميدوارم خوب باشه . اگه خواستين بيشتر ااينكه الان ميگم براتون تو ضيح ميدم كه منظورم از اين پايان چيه .دختره تا زمان شهادت پدرش دختر انقلابيي هست و لي بعد از اون به خاطر (مثلا مريضي ومادر و عدم رسيدگي بنياد شهيد و ....)گرفتار مشكلاتي ميشه و تبديل ميشه به دشمن نظام و كسي كه آرمانهاي پدرش رو زير پا ميذاره .
هادي قمي
پسره هم قبل از اين پسر لا ابالي و ....بوده كه زنده بودن روح شهيد كه در قلب شهيد نمايانه باعث ميشه هدايت ميشه و ميشه سرباز جنگ نرم و اينا به دانشگاه ميرسن يا اينكه مثلا سر يك كاري با هم ديگه همكار ميشن و هر كدوم از اينا سركرده يهك گروهه دختره ضد نظام و پسر موافق نظام بعد پسره با استعانت از قلب پدره دختره رو هدايت كنه و لي اون موقع پسره يه بچه كاكل زري داشته باشه . كه مجبور به ازدواج هم نشيد .
هادي قمي
چون كلا ازدواج در پايان داستان خيلي تكراري است و اصلا قابل قبول متشرغعين نيست ونبايد باشد . (اگر از اين ايده خوشتون اومد بفرماييد تا در خصوصي بيشتر توضيح بدم ،يكسري تو ضيحهاي لازم حتمي )
هادي قمي
ضمنا اميدوارم موفق باشيد .
كويرسبز
سلام مي نوش جان اميدوارم ابزار جديدي رو كه انتخاب كردي سلاح گرمي برات باشه در جنگ نرم...اما راجع به صه به قول آقاي تهراني ايده رو نبايد در ملا عام اعلام كردند اما چون گفتيد و گفتند ما هم مي گوييم؛ اما علي رغم نظر آقاي تهراني كه ازدواج پايان تكراريست براي اين قصه اما پايان شيريني است كه علي رغم تكراري بودنش همه مردم آنرا مي پسندند
كويرسبز
با نظر آقاي تهراني در مورد سر به راه نبودن دختر و پسر در داستان موافقم اما نه هر دو بهتر است يكي از طرفين را سر به راه و ديگري را شخصي كه مسير اصليش را گم كرده و از راه دور شده نشان دهيم در ضمن بهتر است در اين داستان دختر عاشق پسر شود چون عاشق شدن پسر به طرف مقابل قصه اي تكراري شده كه اين خود باعث جذابيت بيشتر داستان مي شود
كويرسبز
بهتر است پسر به عنوان پسر جانباز شهيد قرار گيرد و دختر به عنوان طرف مقابل و اگر دختر را پزشكي تحصيلكرده و مغرور نشان دهيم كه از همه چيز دست كشيده و در پي يك بيماري نياز به پيوند پيدا كرده و حالا عضو اهدايي پدر جانباز اين پسر او را نجات داده و يكباره او را دچار دگرگوني مي كند
مي نوش.
سلام کوير سبز عزيزم! از اينکه توفيق پيدا کردم اينجا زيارتت کنم خيلي خوشحالم ...خب ميدوني کلا دختره از اول با پدرش خيلي مشکل داره و دداءم با رفتار و حرکات ناهنجار اونو آزار ميده تا اينکه پدر شييماييش شهيد ميشه و دختر تازه تلنگري ميخوره من دوست دارم الان به بحث جنگ نرم در داستان پرداخته بشه... خودمم پايان ازدواجو دوست دارم و منطقي مي دونم اما گفتم خيلي تکراريه
كويرسبز
و يا اين دختر خانم جا افتاده را كارگرداني متبحر ولي دست كشيده از ارزش ها ببينيم كه هميشه بر عليه حقانيت و ارزش ها فيلم مي سازد و كار مي كند و اتفاقا در بيماري كه پيدا مي كند نياز به يك عضو پيوندي پيدا مي كند كه آن عضو را از پدر جانباز اين پسر مي گيرد
مي نوش.
بله کوير جان اينم که گفتي خيلي قشنگ و بکره... فقط چارچوب کلي داستان زير و رو ميشه چون الان حدودا 80صفحه اش آمادست!
كويرسبز
ايده كارگردان تحصيلكرده را از زخمي كه فيلم دموكراسي بر دل و جانم نشاند به خاطر دارم آنجا كه نيكي كريمي به عنوان كارگردان چه پزي مي گيرد و مي آيد براي به اصطلاح ارزشهاي ما از ديد كارگردان فيلم دموكراسي فيلم مي گيرد
كويرسبز
در فيلم سينمايي مغرضانه طنين هم كه سالها پيش بر پرده سينما رفتگيرنده اعضا يك خانواده مذهبي يخت گير و تند رو و قدر نشان نشان داده شده بودند و دهنده اعضاء خانواده اي غير مذهبي و بخشنده در حاليكه در واقعيت اكثرا بر خلاف اينست
كويرسبز
اميدوارم كه هنر دوستمان زخمهايي كه بر دلمان نشسته است را جبران كند!
مي نوش.
از مشورت با شما سود بردم خدا خيرتون بده از نظرات خوبتون استفاده ميکنم اميدورام اگه روزي چاپ شد و حتي ينفر براش مفيد بود شما ه مدر ثوابش سهيم باشيد....تشکر از همه دوستان
كويرسبز
ببخشيد من همين جور يكسره زدم ديگه حواسم به جواب شما نبود الان نگاهه كردم ديدم كه چه پاسخي دادي...خب اگر كه 80 در صد داستان پيش رفته كه پس هر چي رشتيم پنبه شد:دي
اصلا ايني كه بيان ميكني خوب نيست، ببخش امااينجوري استنباط ميشه كه دختر شهيد خواستكار نداشته يا مشكل جسمي يا روحي يا ... داشته كه اون آقاهه واسه جبران اين لطف اونا باهاش ازدواج ميكنه. خيلي جالب نيست 2 نفر تو فاصله يك عمل بخوان ازدواج كنن اونم دختري كه باباش شهيد ميشه وبايد بار عرفاني و معنوي داستان رو دوشش باشه . به نظرم بايد نظرش به دنيا رو يه جور ديكه بيان كني كه مثل هر دختري فكر نكنه
مي نوش.
خب عزيزم وقتي ينفر پدرش که عززيزترين کسشه شهيد ميشه مشکل روحي گريبانگيرش ميشه نوعي افسردگي خب شخصيت داستان خيلي رمانتيک و حساس و شلعرپيشه است طبعا خيلي هم شکننده تر از بقيه افراد معموليه!
مي نوش.
ثانيا کي گفته اگه دونفر بهر دليل علاقه بينشون اجايد بشه يکي از سر ترحم به ديگري اومده جلو؟اينکه منطقي بنظر نمياد اين ازدواجم ميتونه يه ازدواج معمولي باشه!
كويرسبز
ولي به لحاظ قشنگي موضوع هم اگر پسر عاشق؛ پسر شهيد باشه قشنگتره البته شما خودتون صاحب نظريد
مي نوش.
راستي کوير پر احساس و دوست داشتني مقدمت به پيامرسان مبارک!خو.شحالم که هستي .....
كويرسبز
ممنون عزيزم اما اين بازگشت كوتاه فقط از سر دلتنگي دوستان قديمي بود به ياد آنروزها...خدا حافظ دوست من، خداحافظ همين حالا!
مي نوش.
خب همينم خوبه منم گاهگاهي براي ديدن دوستان قديمي ميام اما خداحافظي بي بازگشت رو دوست ندارم.... باميد ديدارت عزيزم!
مي نوش.
رتبه 95
1 برگزیده
791 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top