سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بوسه بر دستان یار

سه شنبه 89/4/1 8:54 صبح| آخرین نجوای شهید چمران، غاده، اشجار، بهشت من | نظر

در این وبلاگ از اول با رویکرد سیاسی مطلب نوشتم

بجز معدود دوستان پیامرسانی کس دیگه نمیتونه حدس بزنه که خاک قدم یار گاهی عصای سیاست و منطق رو میشکنه... و بال احساس میگیره و پر میکشه اون بهشتی که انهارش خاک داغ بیابونه و اشجار سبزش قامتهای رشید و با صلابت شهیدانی که سربند لبیک یا خمینی بروی پیشانی بستن ..

 بهشت هرجاییه که صفا  و مهر باشه ،

 جذبه محبوب باشه ،‏

کینه و کدورت نباشه ،

بهشت خاک قدم یار هم شلمچه فکه و همین مزار بچه های آقا روح الله است...

خاک قدم یار گاهی در یه چاردیواری تاریک خودشو حبس میکنه چون آسمانش آجریه چون آسمانی نیست که بشه فقط نفس کشید اصلا هوایی نیست!

هرچی هست همه دود صنعت و مدرنیته  است .

 همه غبار فتنه و بوی گناهه  دیگه بوی خاک بارون خورده رو حس کردن هم شده آرزو!!

 

 کسی نمیتونه حدس بزنه که خاک قدم یار که در پیامرسان برای عده ای مظهر تندی و سرسختی و افراطم شده گاهی یه جرعه فراق همراه با مادر پیر و دلشکسته شهید ابوالفضل جلاییان تنها فرزند اون مادر که سال 64 در کردستان شهید میشه حتی،‏ سر میکشه

 گاهی دلش میخاد یه شب تا صبح در محضر افلاکیان کنار بر و بچه های باصفایی که فکر میکنه همه محرمش هستند یعنی مزار شده بنشینه.

 و فقط خاطره بشنوه ستاره هارو نگاه کنه عشق واقعی رو ببوسه گیسوی نقره فام مهتابو شونه کنه...

و محجوب و سربزیر به شوخیای رزمنده ها تماشا کنه

 همونجا بشینه پوتیناشون رو واکس بزنه !..

 

 خاک قدم یار دوست داره گاهی یه شب تا صب بره سرمزار شهید مصطفی چمران و بپرسه چطوری میشه هم عارف بود و هم مجاهد؟؟ هم شاعر بود و هم چریک؟؟ هم لطیف بود و هم فرمانده ای با صلابت؟؟ هم دل برای دشت شقایق سوزاند و هم دل برای لشگر دشمن سخت و خشن داشت؟؟ ....... خاک قدم یار بعد از عشق علوی و زهرایی عاشق یک عشقه در دنیای مادی و اونم عشق مصطفی چمران و غاده دختر لبنانیه...

 

 خاک قدم یار عاشق این حرفا هم هست .

 

 این اشکها رو دوست داره این بچه هایی که فکر میکنن محبت واقعی چندتا عکس کودک و گل زیبا زدنه و تولد تبریک گفتن رو هم دوست داره.

خاک قدم یار بهشتش یه جای دیگست دلش یجای دیگست...  چه کنه اگر کسی درک نمیکنه ؟؟

 

بمناسبت سالگرد شهادت شهید چمران تقدیم به روح بلندش میکنم:

 

اما این لحظات حساس ،لحظات وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.

 خدایا! وجودم اشک شده ، همه وجودم از اشک می جوشد ، می لرزد ، می سوزد و خاکستر می شود. اشک شده ام و دیگر هیچ ، به من اجازه بده تا در جوارت قربانی شوم و بر خاک ریخته شوم و از وجود اشکم غنچه ای بشکفد که نسیم عشق و عرفان و فداکاری از آن سرچشمه بگیرد .

خدایا ترا شکر میکنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت گشوده ای تا هنگامی که همه راهها بسته است و هیچ راهی جز ذلت و خفت و نکبت باقی نمانده است می توان دست به این باب شهادت زد و پیروزمند و پر افتخار به وصل خدائی رسید ."

لطافت و صلابت چران 

پیوند‌ها